شعر
جان مرغ هزار گل نرگس
لبخند گل و نفس بلبل
پیوسته نثار گل نرگس
صد قافله دل به بهشت جان
روئید کنار گل نرگس
امشب دل فاطمة زهرا
گردیده مزار گل نرگس
جبریل امین شده از شادی
بی صبر و قرار گل نرگس
جای گل بوسة نرگس بین
بر باغ عذار گل نرگس
با مرغ بهشت بگرد ای دل
در شهر و دیار گل نرگس
نرگس به دعای تو دل بستم
تا بوی گل تو کند مستم
مهدی مه جلوه گر یاسین
مهدی نجم سحر یاسین
پاکیزه در صدف طاها
رخشنده ترین گهر یاسین
مهدی یعنی ثمر کوثر
مهدی یعنی پسر یاسین
شمشیر خدا و رسول الله
رمز فرج و ظفر یاسین
خُلقش خُلق خوش پیغمبر
رویش قرص قمر یاسین
هم قطعه ای از بدن طاها
هم پاره ای از جگر یاسین
حکمش حکم همة قرآن
نامش نام دگر یاسین
قرآن به امامت او نازد
هستی به کرامت او نازد
نرگس گل در چمن آوردی
احسن احسن حسن آوردی
قرآن و محمد و عترت را
از نو جان در بدن آوردی
از یوسف گمشدة زهرا
امشب بوی پیرهن آوردی
هم ختم رسل به روی دامن
هم حیدر بت شکن آوردی
دامن دامن گهر مضمون
بر دفتر شعر من آوردی
هم مشعل محفل دل زادی
هم شاهد انجمن آوردی
کنعان را شور دگر دادی
یوسف را در وطن آوردی
بنوشته به بازوی او کامل
جاء الحق و زهق الباطل
نرگس گل یاس به بر دارد
یا بر سر دست، قمر دارد
در عید امام زمان شیعه
عید الزهرای دگر دارد
در سامره فاطمة زهرا
دیدار جمال پسر دارد
مهدی است که در رحم مادر
آوای دعای سحر دارد
مهدی است که روز ظهور خود
شمشیر علی به کمر دارد
مهدی است که پیرهن گلگون
از خون حسین به بر دارد
مهدی است که با همه تنهایی
از غربت شیعه خبر دارد
شیعه شیعه مکتب دارد
والله قسم صاحب دارد
مائیم و دعای تو هر جمعه
مشتاق لقای تو هر جمعه
گویی همه جا زِ نوایِ ما
پیچیده ندای تو هر جمعه
بگذار که گوهر اشک خود
ریزیم به پای تو هر جمعه
درد غم و غربت و هجران را
گفتیم برای تو هر جمعه
خواندیم دعای فرج عمری
در زیر لوای تو هر جمعه
صد شکر که می گذرد بر ما
با حال و هوای تو هر جمعه
سوزم ز فراق تو هر لحظه
آیم ز قفای تو هر جمعه
باشد که شوم به نگاه تو
خاک کف پای سپاه تو
ای بام فلک حرمت مولا
بر دوش ملک علمت مولا
بازآ که شود دل ما زنده
یک لحظه ز فیض دمت مولا
شادم که به لطف خدا بودم
یک عمر اسیر غمت مولا
آخر چه شود که نهی پایی
بر دیده ام از کرمت مولا
تا چند صدا زنم ادرکنی
تا کی بدهم قسمت مولا
امشب ز کجا گذری کآیم
افتم به روی قدمت مولا
آخر چه شود به من عطشان
بخشند نمی ز یمت مولا
تو رو به روی من و من کورم
نزدیک تو از تو بسی دورم
اسم تو دواست بنفسی انت
ذکر تو شفاست بنفسی انت
وصل تو بود همه جا رحمت
هجر تو بلاست بنفسی انت
گفتم که دعات کنم دیدم
یاد تو دعاست بنفسی انت
عیدی که به ما گذرد بی تو
بدتر ز عزاست بنفسی انت
این خنده که بر لب ما بینی
زخم دل ماست بنفسی انت
خصم تو به طعنه ز من پرسد
آقات کجاست بنفسی انت
اشکی که زدیدة ما ریزد
خون شهداست بنفسی انت
ماییم چو ماهی دور از آب
ای صاحب ما، ما را دریاب
بی شوق تو شور نمی خواهم
بی روی تو نور نمی خواهم
بی مهر تو گر بدهندم گل
از نخلة طور نمی خواهم
از هفته و سال و مه عمرم
جز روز ظهور نمی خواهم
چشمی که ندیده تو را بستان
من دیدة کور نمی خواهم
من دل به بهشت نمی بندم
من حور و قصور نمی خواهم
از یوسف فاطمة زهرا
جز فیض حضور نمی خواهم
عمری به غم تو گرفتم خو
من بی تو سرور نمی خواهم
غمگین و گرفته و مهجورم
تنها به وصال تو مسرورم
دل داده ز دست شکیبایی
من ماندم و دیدة دریایی
ما بی تو بدان همه جمعیت
خو کرده به غربت و تنهایی
ای کرده هماره ز جمع ما
با روی ندیده دل آرایی
جز روی تو نیست در این عالم
رخسار ندیده تماشایی
بی خندة تو نبود هرگز
در باغ وجود شکوفایی
بی روی محمدیت گشتم
لبریز ز گریة زهرایی
کوتاه بود سخن میثم
در وصف تو با همه گیرایی
من مدح تو را به زبان دارم
قلبم شده دفتر اشعارم
&&&&&&&&&&&&&&&&&
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانیبا آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟
من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی
من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی
من شام غریبانم تو صبحدم عیدی
من خار مغیلانم تو سرو گلستانی
من بر سر راه تو چون گوی به چوگانم
تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی
با گل کنمت تشبیه یا با نفس عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو منتقم خون سالار شهیدانی
سوز جگر "میثم" آتش زده بر عالم
باشد که دمی با او بنشینی و بنشانی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ای امید ملت
اسلام، یا مهدی بیا
خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا
ای شب
تاریک هجران را تو صبح آرزو
روز در این آرزو شد شام، یا مهدی بیا
التیام
زخم قرآن، در دم شمشیر توست
از تو یابد درد دین آرام، یا مهدی بیا
تا
که بر دور سرت لبیک گو آرد طواف
کعبه بسته همچنان احرام، یا مهدی بیا
در
دل شهر مدینه از مزاری گم شده
مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا
تا
به کی از ظلم و جور دوستان و دشمنان؟
مجتبی را خون دل در کام، یا مهدی
بیا
می زند فواره خون از حنجر خشک حسین
می کند از قتلگه اعلام، یا
مهدی بیا
ابن ملجم ها کمین کردند بر قتل علی
ازعدالت نیست غیر از
نام، یا مهدی بیا
تا به کی بر فرق آل الله با دست یهود؟
سنگ بارد
از لب هر بام، یا مهدی بیا
چشم "میثم" گل فشاند در رهت با اشک شوق
باغبان
گلبن اسلام، یا مهدی بیا
************************
جمعه ها روز انس با مهدی استبهترین ذکر جمعه یا مهدی است
حاجت از حجت خدا خواهید
به خدا حجت خدا مهدی است
هر که را در جهان امامی هست
اهل عالم! امام ما مهدی است
با دو بال غدیر و عاشورا
اوج پرواز شیعه تا مهدی است
چارده وجه چارده معصوم
ز ابتدا تا به انتها مهدی است
حجرالاسود و حطیم و مقام
زمزم و مروه و صفا مهدی است
زخمی زخم سینه زهرا
وارث خون کربلا مهدی است
چارده قرن هم سخن شب و روز
با سر نوک نیزه ها مهدی است
ما دعا بر ظهور او کردیم
روح آمین این دعا مهدی است
چشم دل باز کن ببین "میثم"
شیعه هرجا که هست بامهدی است
&&&&&&&&&&&&&&&&&
لم گرفته خدایا در انتظار فرجدو دیده ام شده دریا در انتظار فرج
هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز
صدای گریه زهرا در انتظار فرج
هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست
علی است بی کس و تنها در انتظار فرج
هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش
صدای ناله مولا در انتظار فرج
هنوز ناله کشد از جگر امام حسن
گشوده دست دعا را در انتظار فرج
هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است
گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج
هنوز می رسد آوای دلربای حسین
ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج
هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری
کنار کشته سقا در انتظار فرج
هنوز خون شهیدان کربلا جاری است
ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج
هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست
چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
روز ظهور می
رسد آیا؟ خدا کند
باید امام منتظران یک دعا کند
آید ز کعبه بانگ
اناالمهدی اش به گوش
از شرق و غرب، لشکر خود را صدا کند
خواند کنار
بیت خدا روضه حسین
یک باره کعبه را حرم کربلا کند
جدش علی بتان
حرم را به خاک ریخت
او کعبه را ز دام اجانب رها کند
با تیغ خود
مطالبه خون خویش را
از دشمنان آل محمد خدا کند
باشد که دست شیعه
هزاران هزار بار
سر از تن یزید و سپاهش جدا کند
قامت پس از اقامه
ببندد پی نماز
قد قامتش، قیامت دیگر به پا کند
عیسی زآسمان چهارم
کند نزول
تا در زمین به مهدی ما اقتدا کند
تا رو به سوی کرببلا آرد
از حجاز
آهش نسیم را نفس نینوا کند
"میثم"! بریز اشک و دعای فرج
بخوان
تا حق ز کار منتظران، عقده وا کند
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود
دل
مرده گشته مدّعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو، شیر می شود
بس پیر
در فراق تو مُرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت، پیر می شود
تا ما
نمرده ایم، تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود
بی تو
تسلّی دل ما، ای عزیز جان!
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها
به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی!
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟
بازآ
که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود
بگشای
رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو
ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود
بر
فرق دشمنان تو با نطق دوستان
اشعار "میثم" است که شمشیر می شود
**************************************
ا آتش فراقت، دود از سخن برآیدهم دل رود ز دستم، هم جان ز تن برآید
ای شمع انجمن ها! در بین جمع تنها
بی آتش تو فریاد از انجمن برآید
بوی تو گر برد باد، در مصر ز اشتیاقش
جان هزار یوسف از پیرهن برآید
در ملک حق پرستی، هر کس بتی پرستد
بازآ که بت شکستن، از بت شکن برآید
تا چند جای باران، اشک از دو دیده ریزد؟
تا کی به جای لاله، خون از چمن برآید؟
ترسم ز اشتیاقت، آهی کشم ز سینه
آنسان که بعد مرگم، دود از کفن برآید
گر با هزار شمشیر، قلب مرا شکافند
از هر هزار زخمم، یابن الحسن برآید
گویی بسوز، سوزم، گویی بساز، سازم
هم سوختن ز عاشق، هم ساختن برآید
هر گه که گویم از تو، هر جا که خوانم از تو
یاقوتم از دو دیده دُرّ از دهن برآید
تا "میثم" شمایم، تا از شما سرایم
کار هزار شمشیر، از نطق من برآید
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورکتنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک
گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی
در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک
بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت
بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک
نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟
ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک
دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است
پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک
حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت
الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک
زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته
دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورک
خون دو دیده گوید، دست بریده گوید
بر انتقام بازآ، عجّل علی ظهورک
هم عمّه ها پریشان، هم جدّ توست عطشان
هم چشم ماست دریا، عجّل علی ظهورک
بر "میثمت" نگاهی، از لطف گاه گاهی
ای چشم حق تعالی! عجّل علی ظهورک
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
یک عمر انتظار کشیدم نیامدیدل از حیات خویش بریدم نیامدی
پشتم شکست و پای ز ره ماند و قد خمید
کوه فراق بـردم و دیـدم نیامـدی
مانند یک نهال که در باد خم شود
از درد انتظار خمیـدم نیامـدی
از صبر و بردباری و از طاقت و توان
چیزی نمانـده غیر امیدم نیـامدی
در چنگ احتضار فتـادم ز انتظار
زخم زبان ز هر که شنیدم نیـامدی
طاقت ز دست دادم و صبرم، تمام شد
دل را بـه جای جامه دریدم نیامدی
گفتی بـسوز، سوختم از آتش فـراق
گفتی بنـال، نـاله کشیدم نیامـدی
دیگر میان خانه به دوشان علم شدم
از بس که در قفات دویدم نیامدی
دندان نهاده بر جگر و صبر کردهام
پیوسته پشت دست گزیدم نیامدی
من "میثمم" که مانده ز درد فراق تو
روز سیاه و موی سفیدم نیامدی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
طالب خون خدا متی ترانا و نراکیابن مصباح الهدی متی ترانا و نراک
چه شود با تو کنم گریه سر قبر حسین
در مزار شهدا، متی ترانا و نراک
صبح جمعه نالهام أین معزُّ الاولیاست
میزنم تو را صدا، متی ترانا و نراک
نیمههای دل شب کنار دیوار بقیع
دهم آهسته ندا، متی ترانا و نراک
میزند تو را صدا از سر نیزهها هنوز
سر از بدن جدا، متی ترانا و نراک
چه شود ببینمت کنار بین الحرمین
سر و جان کنم فدا، متی ترانا و نراک
زخم قلب پسر فاطمه را مرهم نیست
بی ظهورت اَبدا، متی ترانا و نراک
چه شود از گل رویت بدهی یک صدقه
سر راهی به گدا، متی ترانا و نراک
چهره بگشا و ز آینۀ خونین دلم
زنگ محنت بزدا، متی ترانا و نراک
"میثم" از خون خدا با تو سخن گفت بیا
پسر خون خدا، متی ترانا و نراک
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ی تو فقط زندانی غم خانه بودم
در سوختن هم شمع و هم پروانه
بودم
دیوانه زنجیری زلف تو گشتم
ای کاش از روز ازل دیوانه بودم
هستم
بگیر و درحقیقت نیستم کن
تا خلق پندارند من افسانه بودم
یک لحظه
در بگشا به رویم شهریارا
من از گدایان در این خانه بودم
پرونده
اعمال یک عمرم همین است
سنگینی کوه غمت را شانه بودم
کی گفته
دریا در سبو هرگز نگنجد
من خود هزاران بحر را پیمانه بودم
لایق
نبودم تا که گردم مرغ بامت
ای کاش بر مرغان بامت دانه بودم
وقتی
شکستم سر به سنگ عشق،دیدم
دیوانهام خواندند و من فرزانه بودم
تا
با تو گردم آشنا از روز اول
با خلق نه، با خویش هم بیگانه بودم
روز
نبودم "میثمت" بودم نه امروز
بودم تو بودی، من در این دنیا نبودم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که میگذرد قرنها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
بیا که از جگر چاه، اشک میجوشد
ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت!
بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز
ز پارههای دل مجتبی، بنفسی انت!
بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز
سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت!
بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین
رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت!
بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب
به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت!
بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد
کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
بیا پا بر سرم بگذار تا خاک درت گردمغبارم کن، به بادم ده، بگو دور سرت گردم
اگر چه کم تر از سنگم، بیا آیینه ام گردان
که یک شب رو به رو با روی ازگل بهترت گردم
به جای آنکه باشم کوه آتش، هیزم خشکم
سرا پا آتشم کن تا مگر خاکسترت گردم
نگاهم مرده،ای چشم خدا، اینک نگاهم کن
که هر دم زنده از فیض نگاه دیگرت گردم
نه من آن قدر دارم تا شوم خاک سپاه تو
مگر خاکم کنی تا پایمال لشکرت گردم
غبارم کن که از جا خیزم و بر پات بنشینم
نسیمم کن که دور قبر زهرا مادرت گردم
اگر ازصحنه گیتی کنی محوم، چه غم دارم؟
نیاید لحظه ای بر من که محو از خاطرت گردم
خوش آن روزی که آید از کنار کعبه، آوایت
سراپا محو فریاد عدالت گسترت گردم
خدا را آتشی تا "میثمت" را آب گردانی
الهی اشک باشم، دور چشمان ترت گردم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
تو از سر تا قدم حُسن خدایی، دوستت دارمتو تنها آرزوی مصطفایی، دوستت دارم
تو با سوز درون خود، چراغ قبر زهرایی
تو از قلب علی مشکل گشایی، دوستت دارم
تو پاسخ گوی فریاد علی در دامن چاهی
تو زهرا، توعلی، تومجتبایی، دوستت دارم
تو مشعر، تو منا، تو قبله، تو کعبه، تو لبّیکی
تو رکن مروه ای، سعی صفایی، دوستت دارم
تو فریاد رسای «یالثاراتَ الحُسین» استی
تو تنها طالب خون خدایی، دوستت دارم
تو آن تنهای تنهایی که تنها یاور مایی
تو با مایی تو کی از ما جدایی؟ دوستت دارم
تو حتّی در میان آشنایان هم غریب استی
تو با بیگانگان هم آشنایی، دوستت دارم
تو شمشیر خدا، دست پیمبر، هست قرآنی
تو فرزند حسین و کربلایی، دوستت دارم
تو در کرب و بلایی یا نجف یا کاظمین استی؟
تو ای هر لحظه هرجا، هر کجایی دوستت دارم
تو هر بی دست و پایی را به عالم دستگیراستی
تو یار "میثم" بی دست و پایی، دوستت دارم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
کیم که با تو
کنم گفتگو عزیز دلم
عنایت تو به من داده رو عزیز دلم
سیاه روتر و
بیآبروتر از من نیست
مگر دهی تو به من آبرو عزیز دلم
بسوز و آب کن
و آتشم بزن که کنم
چو شمع، گریۀ بی های و هو عزیز دلم
اگر عزیز
دل خود تو را صدا نزنم
چه خوانمت؟ چه بگویم؟ بگو، عزیز دلم!
توان
گفتن یا بن الحسن نمانده دگر
که گریه عقده شده در گلو، عزیز دلم
کنار
قبر علی، یا کنار قبر حسین
بگو کجات کنم جستجو عزیز دلم؟
گرفتم
آنکه بیایی بدین سیهرویی
چگونه با تو شوم رو به رو عزیز دلم؟
بیا
که فاطمه بعد از هزار سال هنوز
کند ظهور تو را آرزو، عزیز دلم
هنوز
یاد لب تشنگان کرب و بلا
نگاه توست به دست عمو، عزیز دلم
به یاد
حنجر خشکی که نهر خون گردید
رود ز دیده سرشکم چو جو، عزیز دلم
به
جستجوی تو «میثم»روا بود که چو باد
تمـام عمـر رود کـو بـه کـو عزیز
دلم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
بهار بی تو ندارد بهار یا مهدیقرار بی تو نگیرد قرار یا مهدی
به انتظار قسم ای امام منتظران!
ز مرگ سختتر است انتظار یا مهدی
مسیح آل محمد! بیا که بی تو شده
تمام زندگیام احتضار یا مهدی
بیا که خاک رهت را به خون دل شستند
هزار عاشق شب زنده دار یا مهدی
بیا و پاک کن ای دست حق به جای علی
سرشک فاطمه را از عذار یا مهدی
بیا که منتظر فتح خیبری دگر است
به دست حیدریات ذوالفقار یا مهدی
هزار سال فزون چشمت از برای حسین
بوَد به صبح و مسا اشکبار یا مهدی
قسم به عزت شیعه بیا بیا مگذار
که شیعیان تو گردند خار، یا مهدی
هنوز پرچم سرخ حسین میگوید:
کجاست حجت پروردگار؟ یا مهدی
تو دست شیعه در این پرتگاه فتنه بگیر
تـو پـا بـه دیده «میثم» گذار، یا مهدی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ای وارث پیمبر و قرآن و دین، بیاتنها تویی امید همه ناامیدها
ای در ائمه از همه تنهاترین بیا
ای در میان جامعه تنهاتر از همه
در دیده اشک غربت ما را ببین، بیا
خانه به دوش فاطمه در شهر و کوه و دشت
باشد هنوز جد تو خانه نشین بیا
تا چند تیر عایشه در پیکر حسن؟
تا چند خون در آن گلوی نازنین؟- بیا
تا کی سر حسین به بالای نیزهها؟
تا چند جسم بیسر او بر زمین؟- بیا
تا چند تیغ خشم خداوند در غلاف؟
تا چند دست عدل تو در آستین؟- بیا
تا چند عمههای تو در شهرها اسیر؟
نامحرمانشان ز یسار و یمین، بیا
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
«میثم» دعا کند، تو بگو آمّین، بیا
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دیده را شستهام از اشک چو گلهای بهاریبه امیدی که تو یک لحظه بر آن پا بگذاری
سر و جان باد فدای نفس روح فزایت
اگر ای باد صبا یک خبر از یار بیاری
اگر ای دوست تو را قاصدی از دوست بیاید
نیستی دوست اگر در قدمش جان نسپاری
سیدی! این همه عاشق که تو داری شود آیا
بین آنان ز کرم اسم مرا هم بنگاری؟
شیعه در موج ستم دادرسی جز تو ندارد
تو هم ای یارِ همه! یار به جز شیعه نداری
آتش فتنه گرفته است زمین را و زمان را
مگر ای ابر کرامت! تو بیایی و بباری
خصم شمشیر ز رو بسته که بر شیعه بتازد
تو مگر ای علی عصر و زمان! تیغ برآری
سالها چشم به ره دوختم و اشک فشاندم
که مرا هم یکی از منتظرانت بشماری
«میثما» در طلب یار اگر چشم به راهی
باید از خون جگر در قدمش لاله بکاری
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ما روی تو دیدیم، ندیدیم که دیدیمبر گِرد تو گشتیم و به گَردت نرسیدیم
گفتیم مدام از تو و انگار نگفتیم
گویی نشنیدیم که وصف تو شنیدیم
تو بحر کرم، عالم هستی ز تو سیراب
افسوس که ما بهر درم، جامه دریدیم
چون گرد به خاکی که نشستند، نشستیم
چون باد به هر سو که دویدند، دویدیم
از چار طرف بر سر ما، پای نهادند
روزی که ز دامان شما، دست کشیدیم
یا دام هوس بود به هر جا که نشستیم
یا تیر هوا بود به هر سو که پریدیم
از کاه سبک، کفّة طاعات سبک تر
وز کوه گنه، سخت شکستیم و خمیدیم
از تیغ هوس، رگ رگ ما، گشت بریده
با این همه از مهر شما، دل نبریدیم
زان به خطا انس گرفتیم که یک بار
شیرینی دوری ز گنه را نچشیدیم
"میثم" همه از نور به ظلمت بگریزند
ماییم که بر آل محمّد گرویدیم
************************
لال است آن زبان که نگوید ثنای توکور است دیده¬ای که ببیند سوای تو
رحمت به روح "صائب" شیرین سخن که گفت:
«عالم پر است از تو و خالی است جای تو»
از آن سری، که پای گذاری به چشم ما
ای چشم جبرئیل امین! جای پای تو
هر شب، دلم مسافر سرداب سامره ست
همچون کبوتری که پرد در هوای تو
شب های جمعه ناحیه خوانند انبیا
در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو
ای کاش در کنار حرم، صبح جمعه ای
تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو
هر نیمه شب که بهر ظهورت، دعا کنی
آمین فاطمه است، جواب دعای تو
دارند التماس دعا از تو دوستان
هر لحظه در زیارت کرببلای تو
بگذار ما به جای تو گوییم بر حسین
تبدیل تا به خون نشود، اشک های تو
"میثم" اگر به کعبه بود، لحظة ظهور
زیبد کند هزار سر و جان فدای تو
**********************
از همه سو می دمد، نور تجلّای توغایبی و عالمی است، محو تماشای تو
تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان
کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!
روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی
در سر ما شور توست، در دل ما جای تو
سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی
ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!
خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"
تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو
زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح
دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو
از حرم فاطمه تا صف کرببلاست
چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو
موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان
تا که شود عالمی طور تجلّای تو
آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"
عقده گشای علی، دست توانای تو
آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی
چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو
"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان
میوة نخلش بود، شاخة خرمای تو
****************************
بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی
وجودت مُصلح
دنیاست، می دانم که می آیی
بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن
ظهورت
محشر کبراست، می دانم که می آیی
هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت
صدای
نالة زهراست، می دانم که می آیی
بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر
ز آثار جهان پیداست، می دانم که می آیی
به چشم اشکبارت، صحنه
کرببلا دائم
به قلبت، زخم عاشوراست، می دانم که می آیی
بهایی و
نصارا، بابی و صهیون و وهّابی
سراسر جنگشان با ماست، می دانم که می آیی
علم بر دوش عبّاس است تا گردد علمدارت
دلش خون، دیده اش دریاست،
می دانم که می آیی
به قرآن و علی سوگند! می بینم به چشم خود
که
قرآن و علی تنهاست، می دانم که می آیی
خمیده قامت اسلام و دانم بی قیام
تو
نگردد قامت آن راست، می دانم که می آیی
ز اشک لاله گون، همچون
بهاران دیدة "میثم"
مسیرت را به گل آراست، می دانم که می آیی
**********************
زخم دل هجران
زد گان را تو شفایی
درد غم بی نسخة ما را تو دوایی
عالم همه جا پر
شده از تیرگی محض
ما گمشد گانیم و تو مصباح هدایی
مگذار که با ما
همه عالم بستیزند
ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی
سوگند به تنهایی
تنهای مدینه!
تنها تو فقط منتقم خون خدایی
تو وارث بازوی علمدار
حسینی
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با
مادر خود فاطمه، در کرببلایی
ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم
زآن
گوشة شش گوشه، به ما رخ بنمایی
ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
تو
در دل مایی و ندانیم کجایی
گفتم که دعایی کنم از بهر ظهورت
دیدم
تو دعایی، تو دعایی، تو دعایی
"میثم" همه گوش است که از خویش بگویی
کعبه
همه چشم است که در کعبه درآیی
******************************
ظهور
قسم به سینۀ مجروح مادرت زهرا
تو بر
ظهـور دعـای فـرج بخـوان مولا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
شــرار
دود ز بیــت علــی رود بــالا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که علی
بــود
هنــوز عـذادار مـادرت زهرا
تو بر ظهور دعای فرج بخـوان که هنوز
علی
است مثل تو مظلوم و بیکس و تنها
تو بر ظهور دعـای فرج بخـوان که کند
همیشه
مــادر پهلـو شکسته بـر تو دعا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسن
بـه
زیـر ضـرب لگـد دیـد مـادر خـود را
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که
حسین
فتــاد پشـت در خانــه، مـادرش از پـا
تو بر ظهور دعای فرج
بخوان که هنوز
صدای نالۀ محسن رسد به عرش خدا
تو بر ظهور دعای فرج
بخوان که به نی
بوَد هنـوز سـر پـاک سیدالشهدا
تو بر ظهور دعای
فرج بخوان که بود
شـرارۀ دل «میثم» همیشه وقف شما
******************