شعر ولادت امام زمان عج و سرود های ولادت
منکه امشب واله و شیدایم
مستم مست یوسف زهرایم
گرفته ملک حق زمقدمش رونقبه گوش جان آید ندای جاء الحق
ای ماه کنعانم مولا ابا صالح 2امشب بوی خدا نمودم حس
نرجس دارد بدامنش نرگس
او جان و جانان است او روح ایمان استمصحف رخسارش تمام قرآن است
ای دین و ایمانم مولا اباصالحزجام تو مستم من بتو دل بستم
ببین تو ای مولا که من تهیدستم
پر زد مرغ دلم بسوی تو
چشمم باشد همیشه سوی تو
تو دلبر مائی ماه دل آرائیزمقدمت گشته جهان تماشائی
نرجس شده دامان تو گلخانه زهراتو جان جهانی گشتی و جانانه زهرا
در خانه تو آمده ریحانه زهراای زاده نرجس سر ما وقدم تو
ای یوسف زهرا کم ماوکرم تو
چشم همه عالم باشد سوی مهدیراز شب قدر است در گیسوی مهدی
یابن الزهرا چرا نمی آئی
حالم بی تو شده تماشائی
طبیب هردردم رو بتو آوردمتا من نفس دارم دور تو میگردم
ای روح و ریحانم مولا ابا صالح
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سرود 2
قبله گاه عشق یاران
شد خم ابروی مهدی
کعبه امشب گشته
محرم بر طواف روی مهدی
شد گل نرگس شکوفا
در بهشت آل احمد
دسته های گل بیارید
یوسف زهرا خوش آمد
عطر دلجوی پیمبر
میوزد از خط و خالش
سوره قدر و تبارک
آمده نقش جمالش
عید مهدی عید نور است
عید شادی و سرور است
در فضای آسمانها
نغمه های شوق و شور است
دامن نرجس شد امشب
بهتر از خلد مخلد
عاشقان عیدی بگیرید
از علی و از محمد
ای کل باغ تبارک یابن زهرا یابن زهرامقدمت بادا مبارک یابن زهرا یابن زهرا
ای به دلها درد عشقت
جاودانه جاودانه
میکشم بار غمت را
عاشقانه عاشقانه
ای به خاکت جان فدائی
یوسف زهرا کجائی
ریزد از چشم محبان
تا بکی اشک جدائی
جنت من کوی تو دیده دارم سوی تو 2کی شود یابن الحسن من ببینم روی تو 2
ای گل نرگس کجائی
هستیم بادا فدایت
چشم خود آماده کردم
تا گشایم زیر پایت
ای بدامان تو دستم
از ولایت مست مستم
من دل و دیده به مهر و
لطف و احسان تو بستم
ای دل آرا ای دل آرا
یک نگاهی هم به ما کن
با نگاهی با نگاهی
بزم ما را با صفا کن
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$بس كوچه هاي شب را با پاي دل دويديم
بر لوح سينه هامان نقش ترا كشيديم
با عشق روي جانان بستيم عهد و پيمان
گلبانگ عشق و مستي با گوش جان شنيديم
غمگين از ترانه در كومه هاي تاريك
حجم سياه شب را با نام تو دريديم
در راه عشق و ايمان تا كهكشان شيري
دستي ز جان فشانديم زنار غم بريديم
عهد و قرار خود را با مهر و ماه گفتيم
از لابلاي آبي گل وعده ها شنيديم
در طرح روشن صبح پاي نسيم بستيم
خود پا به پاي شبنم تا كهكشان پريديم
ديريست غنچه كرده احساس غمگنانه
ما ارغنون غم را از قرنها خريديم
در انتظار «مهدي» با اشك و خامه خود
نقشي ز مهر رويش بر لوح جان كشيديم
غوغا فيروزكوهي
آغوش غنچه ها
اهل ولا چو روي به سوي خدا كنند
اول به جان گمشده خود دعا كنند
اي يوسف زمانه خدا را برون خرام
تا با نظاره درد دل خود دوا كنند
شد عالمي اسير ولاي تو، رخ نما
تا عاشقانه سير جمال خدا كنند
روي تو را نديده خريدار بوده اند
(تا آن زمان كه پرده بر افتد چها كنند)؟
مپسند بي بهار رخت غنچه هاي باغ
نشكفته سر به جيب محن آشنا كنند
آهسته چون نسيم گذر كن درين چمن
تا غنچه ها به شوق تو آغوش وا كنند
با بوسه مهر كن لب شوريدگان ز مهر
ترسم كه راز عشق ترا برملا كنند
از ما جمال خويش مپوشان كه گفته اند
(اهل نظر معامله با آشنا كنند)
خوبان اگر در آينه بينند روي خويش
خود را چو ما براي ابد مبتلا كنند
«پروانه» سوخت زآتش هجران ولي نگفت
(شاهان كم التفات به حال گدا كنند)¤
محمدعلي مجاهدي «پروانه»
دل شيدا
درد عشقت را كسي پايان نيافت
زخم شمشير تو را درمان نيافت
رشته الفت ز ما يكسر بريد
زانكه ما را در خور پيمان نيافت
اي بسا دلهاي شيدا كز غمت
داد جان و وصلت جانان نيافت
من خراب چشم فتان توأم
ديده ماهي چون تو در دوران نيافت
سالها شد صرف در راه وصال
دل نشان از آن مه كنعان نيافت
گرچه شيرين رفت و فرهادي نماند
راه عشق و عاشقي پايان نيافت
درد هجران طاقت از «فرياد» برد
نقد عشقت را دلم آسان نيافت
سيدمصطفي ارشادنيا «فرياد»
السلام علیک یا ربیع الانام ونضره الایام ..
سلام بر مهدی بهار وشکوفائی مردمان ونشاط وشادی روزگاران..
اگر چو لاله دلی داغدار دارم من
زداغ هجر برتو جان شرار دارم من
بهار را به چمن واگذار کز یادت
همیشه دسترسی بربهاردارم من
شبی که یاد تو در خاطرم گل افشاند
هزار خرمن گل در کنار دارم من
توئی بهشت من وتاتوبامنی ای گل
دگر به روضه رضوان چکار دارم من
**************************************************
بیا وگر نه دراین انتظار میمیرم
اگر که بی تو بیاید بهار میمیرم
شنیده ام که تو با بهار میآئی
درانتظار تو من تابهار میمیرم
به روی گونه من اشک سالهاجاریست
به زیر پای همین آبشار میمیرم
نیامدی وخدا شاهداست من هرروز
درانتظار تو چندبار میمیرم
تمام دلخوشی من همین بود روزی
که دررکاب تو باافتخار میمیرم
************************************************
گویند کسان که روز عید آمده است
این نکته بطبع من بعید آمده است
روزیست به ماعید که گویند همه
زان یار سفرکرده نوید آمده است
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اي به دامان ستاره نرگس
آمدي؟ ماه پاره ي نرگس
اي زشب تا سحر به خاطر تو
لحظه ها هم شماره ي نرگس
همه هستي در انتظار تو بود
اي رسول هزاره ي نرگس
عالمي مست نرگس مستت
اي به سينه شراره نرگس
همه كس غرق نيمه ي شعبان
همه جا جشنواره ي نرگس
اي حروف مقطع قرآن
اي سرود هماره ي نرگس
ميم و حا، ميم و دال، يعني تو
اي خبر اي گزاره ي نرگس
اي دل آراي سيزده معصوم
چارده استعاره ي نرگس
پرسش مخفيانه ي بابا!
پاسخ با اشاره ي نرگس!
مثل حيدر تولدت پنهان
كعبه ات در كناره ي نرگس
همه اسماء نور را خواندي
يك به يك تا شماره ي نرگس
اولين سجده ي تو ديدن داشت
پيش بهت نظاره ي نرگس
بهتر از آن ،شهادتينت بود
بهترين يادواره ي نرگس
كه زبَدو تولدش، نورش
مي رود تا ستاره ي نرگس
از لبت غنچه ي دعا مي ريخت
شيعه را تا بهاره ي نرگس
مادرت را به نام مي خواندي
تا كه بي استشاره ي نرگس
بوي ياس آمد و گل زهرا
رفت از گاهواره ي نرگس
رفت تا آسمان هفتم تا
گل كند ماه پاره ي نرگس
ماند تا ساعتي دگر بر لب
خنده ي نيمه كاره ي نرگس
آن سزاوارتر زنرگس كيست؟
كه برد شيرخواره ي نرگس
شايد او پيش مادرش زهراست
بي نياز از نظاره ي نرگس
به خدا مي برد پناه اما
شد مجاب استجاره ي نرگس
غيبت كوچكش به سر آمد
چاره شد انتظاره ي نرگس
اي رخت غائب از نظر برگرد
چاره اي اي ستاره ي نرگس
مادرت را به هوش آوردي
اي حيات دوباره ي نرگس
واي از نرگس خيام حسين
كه زكف رفت چاره ي نرگس
گاهواره دوباره خالي شد
اين كجا، گاهواره ي نرگس
روي دست حسين بر مي گشت
جگر پاره پاره ي نرگس
چه ربابي چه مادري اي واي
معجر و گوشواره ي نرگس
سروده حاج محمود ژوليده
***
چشم انتظار
چشمم به انتظار تو تر شد نيامدي
اشكم شبيه خون جگر شد نيامدي
گفتم غروب جمعه تو از راه مي رسي
عمرم در اين قرار به سر شد نيامدي
تا خواستم به جاده ي وصل تو رو كنم
غفلت مرا رفيق سفر شد نيامدي
در مسجديم وطاعت اين ماه شغل ماست
بي قبله هر نماز به سر شد نيامدي
اين نفس بد مرام مرا خوار و زار كرد
روز و شبم به لغو سپر شد نيامدي
رسوايي گداي تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نيامدي
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدي
ديدي دلم به راه دگر شد نيامدي
خسران زده كسي است كه از يار غافل است
بي تو دعا بدون اثر شد نيامدي
از ما كه منفعت نرسيده براي تو
هر چه ز ما رسيده ضرر شد نيامدي
گفتيم لا اقل سر افطار مي رسي
ديده به راه ماند و سحر شد نيامدي
سروده ي احسان محسني فر
***
دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گريان ماند
دوباره گيسوي نجواي ما پريشان ماند
دوباره زمزمه ي كاسه هاي خالي ما
پس از نيامدنت گوشه ي خيابان ماند
شبيه شنبه ي هر هفته پشت پنجره ام
و كوچه كوچه شهرم دوباره زندان ماند
براي آمدنت چند سال بايستي
در اين تراكم بي انتهاي ويران ماند؟
نيامدي كه ببيني نگاه منتظرم
چه روزها به اميد تو زير باران ماند
سكوت آخر حرف من است چون بي تو
دوباره حنجره ام زير بغض پنهان ماند
**$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$*
شد نيمه ي شعبان و جهان گشت جوان
از مقدم پاك آن ولي سبحان
آن پرده نشين كاخ وحدت امروز
بنمود رخ از پرده و گرديد عيان
سروده صفا تويسركاني
***%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%
اي مخزن سر كردگار ادركني
اي هم تو نهان هم آشكار ادركني
بگزيده براي خويش هركس ياري
اي در دو جهان مرا تو يار ادركني
سروده صغير اصفهاني
***%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%
برخيز كه حجت خدا مي آيد
رحمت زحريم كبريا مي آيد
از گلشن عسگري گذر كن كه سحر
بوي گل نرگس از فضا مي آيد.
سروده قاسم رسا
***@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
اي وارث تاج و تخت محمود بيا
مرآت صفات پاك معبود بيا
خلق آرزوي بهشت موعود كنند
والله تويي بهشت موعود بيا
#######################################
آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد
شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد
آقا بيا تا با ظهور چشمهايت
اين چشمهاي ما كمي تقوا بگيرد
آقا بيا تا اين شكسته كشتي ما
آرام راه ساحل دريا بگيرد
آقا بيا تا كي دو چشم انتظارم
شبهاي جمعه تا سحر احيا بگيرد
پايين بيا، خورشيد پشت ابر غيبت
تاقبل از آن كه كار ما بالا بگيرد
آقا خلاصه يك نفر بايد بيايد
تا انتقام دست زهرا را بگيرد
انتظار فرج مقدس ترین وبا فضیلت ترین اعمال در زمان غیبت است . در روایات و احادیث از آن بعنوان افضل عبادات نامبرده شده است . اما آیا انتظار فقط به نشستن و دعا کردن است ؟ من فکر میکنم غیر از این باشد . چون اسلام با این منطق بیگانه است .
در دین مبین اسلام و در مذهب اثنی عشری انتظار باید سازنده باشد . و جامعه اسلامی را از انحرافات و گمراهی ها رها کند . انتظار باید انسان را از گناه ومعصیت وظلم وستم به همنوعان خود دور نماید .
اگر انتظار اینگونه باشد فضیلت دارد . بعنوان مثال اگر ما تاروز قیامت برای فرج دعا کنیم ولی به دین و ایمان پای بند نباشیم فضیلت است ؟ فکر نمیکنم اینگونه باشد .
بعضی ها میگویند برای تعجیل در فرج آقا صلوات . این خوب است .اما با صلوات آقا میاید ؟ حتما خیر . به عقیده من اگر میخواهید به فرج آقا کمک کنید گناه نکنید .
از امروز بیائیم شعارمان را عوض کنیم و درجامعه اسلامیمان این شعار را رواج بدهیم :
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)گناه نکیم . غیبت وبدگوئی نکنیم . حق دیگران را نخوریم . به یکدیگر ظلم نکنیم . دست و چشم و زبان خود را به حرام آلوده نکنیم.
ربا را از خود دور کنیم. خمس و زکات را رواج دهیم . به ایتام و مستمندان کمک کنیم . مخصوصا دروغ نگوئیم .چون دروع کلید گناهان دیگر است.
![]()
به خداوند قسم اگر اینگونه باشیم هم به امر فرج کمک کرده و هم خدای
خود را از خو دراضی کرده ایم و آقا از ما راضی هستند و ما را دعا مینمایند .
به فرموده امام راحل . منتظران واقعی باید خود مصلح باشند .
دوستان را آزمون روزگار است انتظار
در خزان نا امیدیها بهار است انتظار
روز پیکار و تلاش و سعی و کار است انتظار
افضل طاعات امت انتظار است انتظار
غم مخور ایدل گل از گلزار وصلش چیدنیست
دیده گر بینا شود آن روی ماهش ریدنیست
*****************************
در یک شعری که نمیدانم شاعرش کیست از زبان امام زمان(عج) اینگونه گفته اند . (البته این صحبتها واشعار بر گرفته از متن روایات است )
کیستم من ایکه در هر روز وشب
میکنی از حق ظهورم را طلب
بارها دیدی مرا نشناختی
بارها در غصه ام انداختی
بارها دیدم تورا کردم سلام
تو جواب من نگفتی یک کلام
بارها دیدم گنهکاری تو
گریه کردم بر تبهکاری تو
بارها دیدم تورا در انجمن
مست اغیار منی غافل زمن
بارها جایت خجل گردیده ام
شرمسار ومنفعل گردیده ام
بس کنم دیگر من این گفت و شنود
عقده بود و در گلویم خفته بود
هرچه بود ایام آن دوران گذشت
هر چه کردی هر چه بودی آن گذشت
حالیا از نو عمل آغاز کن
باب عشق دیگری را باز کن
عشق یک سویه یقین باطل بود
این دل ما هم بتو مایل بود
ما بتو عشق و محبت داده ایم
ما بتو جام ولایت داده ایم
ما بتو هجران و وصل آموختیم
ما لباس عشق بهرت دوختیم
ما تورا اول صدایت کرده ایم
ما برای خود جدایت کرده ایم
ما بنام خویش در بستت زدیم
داغ عشق خویش بردستت زدیم
ما تو را خندان وگریان میکنیم
ما تورا مشمول احسان میکنیم
ما تو را این سوو آن سو میبریم
ما تو را با هر بدی هم میخریم
مهدیم من مهدی (عج) آل حسین (ع)
روی لب دارم گل خال حسین (ع)
کو یکی تا دست در دستش دهم
یک دل سر تا به پا مستش دهم
پیر میخانه منم ای میخوران
می بگیرید از لب کوثر نشان
چارده معصوم را یکجا منم
عترت و قرآن به یک معنا منم
انبیا بر من توکل کرده اند
درد را با من تحمل کرده اند
من تمام دردها را دیده ام
کمتر آگه شد کسی ازایده ام
کن گنه کمتر مسوزان قلب ما
تا شوی محبوب نزد کبریا
حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم ؟
با توام ٬ باتو! خدایا! بزنم یانزنم؟
همه حرف دلم باتوهمین است که"دوست..."
چه کنم؟ حرف دلم رابزنم يانزنم ؟
عهد كردم دگرازقول وغزل دم نزنم
زيرقول دلم آيابزنم يا نزنم؟
گفته بودم كه به دريا نزنم دل اما
كو دلي تاكه به دريا بزنم يا نزنم؟
از ازل تابه ابد پرسش آدم اين است:
دست برميوه حوا بزنم يا نزنم ؟
به گناهي كه تماشاي گل روي تو بود
خار درچشم تمنا بزنم يا نزنم ؟
دست بردست همه عمردراين ترديدم :
بزنم يا نزنم؟ ها؟ بزنم يا نزنم؟
قیصر امین پور
*****************************************************
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شـــــــــــــاید این جمــــــــــعه بیایـــــــــد .... شاید
دست افشان... پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سرو ،بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که سپارد زمان خویش را
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ،ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مدد کار ما
کی و کجا وعده دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر
کدام کنج منا به شوق دیدار تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید
شــــــــــــاید پرده از چهره گشاید
شــــــــــــــــاید
یا مهدی ادرکنی
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
كاش از لطف شبی یاد ز ما میكردی
یاد از عاشق افتاده ز پا میكردی
كاش بیمار فراقت كه ز پا افتاده
با نگاه ملكوتی تو دوا میكردی
كاش میآمدی با یك نظر ای نخل امید
گره از كار من زار تو وا میكردی
كاش یك شب تو برای فرجت مالك من
با دل سوخته خویش دعا میكردی
همچو باران به سر شیعه بلا میبارد
كاش میآمدی و دفع بلا میكردی
پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا
كاش تو پرچمی از عدل بپا میكردی
كاش یك روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه از خود تو رضا میكردی
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم
باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
شاید آورد صبا از مه رویت خبرم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روز گار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت, هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را شب یلدای غم , سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال!
مسافر دل ما نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک
که یار گوشه ی چشمی به چشم تر دارد!
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
دل که آشفته روي تو نباشد دل نيست آنکه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست
مستي عاشق دل باخته از باده توست بجز اين مستقيم از عمر و مگر حاصل نبست
عشق روي تو در اين باديه افکند مرا چه توان کرد که اين باديه را ساحل نيست
بگذر از خويش اگر عاشق دلباخته ايي که ميان تو و او جز تو کسي حائل نيست
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را ، که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
به ره تو بس که نالم زغم تو بس که مویم شده ام زناله نایی ، شده ام زمویه مویی
همه خوشدل این که مطرب ، بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
چه شود که راه یابد سوی آب ، تشنه کامی چه شود که کام جوید ، زلب تو کام جویی ؟
شود اینکه از ترحم ، دمی ای سحاب رحمت ؟! من خشک لب هم آخر ، ز تو تر کنم گلویی؟
بشکست اگر دل من ، به فدای چشم مستت سرخُمّ می سلامت ، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه ، بنشین کنار جویی
زچه شیخ پاکدامن ، سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی ، سر ما و خاک کویی