۲۸ سال خدمت، خاطرات بسیاری را برای وی در حرم مطهر رضوی رقم زده است. باب صحبت را که با وی باز می‌کنی زمان از دستت خارج و سراپا گوش می‌شوی تا از خاطرات سال‌های گذشته حرم و کرامات حضرت رضا(ع) بشنوی.

البته خواندن اشعار توسط این خادم قدیمی حرم مطهر در میان گفت‌وگو، لطف این همکلامی را دو چندان می‌کند.

 

- جناب ملائکه برای بسیاری این سئوال مطرح است و گاها از خدام نیز پرسیده می‌شود که چگونه خادم امام رضا(ع) شدید؟

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و اوایل انقلاب کار خدام به شکل افتخاری نبود و خدام در مقابل خدمتی که انجام می دادند وجه دریافت می‌کردند. تولیت فقید آستان قدس رضوی آیت‌الله طبسی بعد از منصوب شدن به این سمت، سیاستی اتخاذ کردند که این فرآیند به صورت افتخاری انجام شود. بعد از این برنامه علاقه‌مندان به خدمت افتخاری حرم مطهر رضوی، ثبت‌نام کردند که بنده هم جزئی از آنها بودم. خدا را شکر بعد از گذشت قریب به ۴ سال به کسوت خادمی درآمدم و در بخش دربانان مشغول به خدمت شدم.

 

تنوع خدمت از گذشته تا کنون چه تغییری کرده است؟

قبل انقلاب صرفاً کشیک‌ها محدود به در اصلی و پنجره فولاد بود ولی در حال حاضر وظایف محوله به دوش خدام مخصوصا در اعیاد و مناسبت‌های خاص بسیا زیاد است. از زمان قدیم علامت خادم دربان  همین لباس همراه با عصا و کلاه بود. تمامی امور مالی آستان قدس رضوی در گذشته توسط دربانان انجام می‌شد. روز اولی که به عنوان خادم وارد شدم در کشیک ما ۲۵ نفر خادم بود اما امروز ۲۵۰ نفر در هر کشیک حضور دارند. آن دوران با ۲۵ نفر کارها به انجام می‌رسید اما در حال حاضر احساس می‌کنم اگر تعداد خدام بیش از این نیز بود باز هم کسی بیکار نمی‌ماند.

 

 

- این حجم کار، قوانین سنگین، پوشیدن کت‌های ضخیم، ایستادن مداوم در صحن، تا به حال باعث خستگی شما شده است؟

ذره‌ای اذیت نمی‌شوم. این خود یکی از عنایات امام رضا(ع) به خادمان شان است. آقای سازگار شاعر اهل بیت(ع) می‌گوید:

خوشتر از بیداری شب‌های قدرش گفته‌اند

پای دیوار حریم قدس تو یک لحظه خواب

بارها تجربه کردم که ۲۴ ساعت سرپست می‌ایستم اما یک ساعت استراحت در آسایشگاه من را به طور کامل سرحال می‌کند انرژی را خود آقا می‌دهد به شرطی که کار ما برای امام رضا(ع) باشد. ما از بیکاری خسته می‌شویم. در ماه‌هایی که به دلیل شیوع کرونا درهای حرم بسته بود سخت‌ترین روزهای خدمت برای خدام حرم مطهر بود.

از صبح در صحن‌های خالی دور می‌زدیم. گلی که دورش پروانه‌ها پرواز می‌کنند زیباتر است. به گفته تولیت آستان قدس سخت‌ترین لحظه‌ها برای ما روزهایی بود که درها بسته شد و می‌دیدیم زائران پشت درهای بسته استغاثه می‌کند که به لطف خدا درهای بهشت باز شد.

 

 - ۲۸ سال خدمت در حرم رضوی قطعا برای شما خاطرات شیرینی را رقم زده، شیرین‌ترین خاطره شما از حرم مطهر که شاید بعد از سال‌ها بازهم با اشتیاق آن را برای دیگران تعریف می‌کنید برای ما هم بازگو کنید؟

همه ائمه ما رئوف‌اند اما رافت امام رضا(ع) را می‌توان به چشم دید؛ به قول آقای شفق شاعر اهل بیت(ع)

پناه داده به خواری چو من در این گلشن

خدای داده به این گل چه صبر و حوصله ای

آبروی ما از امام رضاست. امام رضا(ع) هوای خادم، زائر، کبوتران و گربه‌هایی که به حرم وارد می‌شوند را دارد. من خیلی چیزها از امام رضا (ع) دیدم. اما دوست دارم از بین همه آنها به آنچه برای خودم اتفاق افتاده است اشاره کنم. من دو برادر دارم یکی جانباز است و یک برادرم پاسدار. برادر پاسدار من سال ۷۵ دچار بیماری سرطان شد و دکترها از ایشان قطع امید کردند. برادرم روزی پس از شیمی درمانی به حرم مشرف و پشت پنجره فولاد نشست. ایشان را دیدم؛ نزدیک ظهر بود؛ با اصرار برادرم را به مهمانسرا بردم. به لطف دوستان خادم ژتونی برای برادر مهیا شد و ما با هم به مهمانسرا رفتیم. کسانی که شیمی درمانی می‌کنند باید غذای شیرین بخورند. از قضا غذای مهمانسرا آن روز خورشت سیب و آلو بود. یادم نمی‌رود آن صحنه را؛ برادرم به گریه افتاد گفت: پشت پنجره فولاد دلم ضعف کرد و از امام رضا(ع) تقاضای غذا کردم که شما آمدی. برادرم که از شیمی درمانی آمده بود غذای خود را کامل خورد و از آن روز در سال ۷۵ تا الان ۲۴ سال می‌گذرد و برادرم زندگی می‌کند.

 

از نظر شما آیا اتفاق عجیبی باید بیفتد تا بگوییم کرامتی رخ داده است؟

این کرامات برای ما عجیب است؛ اینجا کسی ناامید برود عجیب است. به گفته حاج آقای موید

به خدا خلقت تو معجزه است

کار هر ساعت تو معجزه است

خداوند متعال جلوه صمدیت خود را در امام رضا(ع) بروز داده است. دعا کنیم امام رضا (ع) صمدیت خود را در زائرانشان بروز دهند و زائران از ایمان و توکل مملو شوند.

 

- در جامعه‌ای که انواع مشکلات جوانان را به لحاظ فرهنگی و اقتصادی محاصره کرده، برای این قشر از جامعه در بن بست‌های زندگی چه توصیه‌ای دارید؟

رسول اکرم(ص) در رابطه با امام رضا (ع) حدیثی دارند که فرمودند «هر که فرزندم را زیارت کند من را زیارت کرده و هر که مرا زیارت کند خدا را در عرش زیارت کرده است». اما کدام زیارت منظور نظر است. علما می‌گویند این نسبت به معرفت زائر است.

علامه امینی روزی در نجف به خوانش زیارت جامعه کبیره مشغول بودند؛ پیرمردی آمد و گفت السلام؛ ای همه کاره خدا. علامه امینی به پیرمرد گفت همه پیامبران آمدند که همین یک جمله را بگویند. امام رضا(ع) همه کاره خداست؛ هرچه هست برای اجداد و اولاد امام رضا(ع). جوانان به امام رضا(ع) معرفت داشته باشید. امام رضا(ع) امامی است که می‌فرمایند کلمه «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.» جوانان به امام رضا(ع) معرفت داشته باشیم. امام رضا(ع) باب ورود به توحید است. یک راه نزدیک شدن به امام رضا(ع) این است که به دنبال اصولی باشیم که مورد رضایت ایشان است؛ بی‌معرفتی است که در جوار امام رضا(ع) گناه کنیم. وقتی همه امور زندگی را به همه کاره خداسپردیم گذر از مشکلات آسان می‌شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: آستان نیوز

 

 

 

 

 

 

غریب نوازی امام رضا علیه السلام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻧﻮﺭﻯ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻧﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻌﻴّﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻧﺠﻔﻰ ﻋﺎﺯﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻗﺎ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻰ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻛﻪ ﻛﻔﻴﻞ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﺍﻣﻴﻦ ﺧﺮﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻠﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻳﻢ. ﻣﻦ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﻴﻢ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺸﻬﺪ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻣﺪّﺕ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺮﺟﻰ ﻣﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﻟﻰ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻗﺮﺽ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ. ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻣﺸﺐ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﭘﻰ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﻄﻬّﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩﻳﻢ. ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻛﻴﺴﻪ ﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺷﻴﺦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻰ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭﻯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣّﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻴﺦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍَﻣﺎ ﻋَﻠِﻤﺖَ ﺍِﻥﱠﱠ ﻟِﻜُﻞﱢﱢ ﺍِﻣﺎﻡَ ﻣَﻈﻬَﺮ ﻭ ﺍِﻥﱠﱠ ﺍﻟﺎِﻣﺎﻡ ﻋَﻠﻰﱢﱢ ﺑﻦِ ﻣﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣُﺘَﻜَﻔﱢﱢﻞ ﻟِﺎَﺣﻮﺍﻝِ ﺍﻟﻐُﺮﺑﺎﺀ: ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﻣﻈﻬﺮﻯ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻔﻴﻞ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ! ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ. ﻣﻬﺪﻯ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﻛﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ. ﻣﻦ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ، ﻏﺬﺍ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩﻡ. ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭﻗﺘﻰ ﻃﻌﺎﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺷﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻛﺮﺩﻯ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﺰ ﺷﺐ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻭ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﺍﻫﺪﺍﻳﻰ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﺳﻴﺼﺪ ﺍﺷﺮﻓﻰ ﺑﻮﺩ. (1)

1-ﺩﺍﺭﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻮﺭﻯ: ﺝ 2، ﺹ 258
داستان هایی از علماء

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجه

 

llllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllll

با سخاوت به خداوند متعال، بهشت و مردم نزدیک و از آتش بدور است

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

«امام رضا علیه السلام»

السخی قریب من الله؛ قریب من الجنه؛ قریب من الناس؛ بعید من النار( عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 12)

با سخاوت به خداوند متعال، بهشت و مردم نزدیک و از آتش بدور است.

امام رضا علیه السلام در مجلسی پرسش های مردم را در زمینه ی مسائل دینی پاسخ می داد که ناگهان مردی وارد شد و بعد از سلام، گفت: «ای فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما و خاندانتان هستم؛ از سفر حج بر می گردم. به جهت از دست رفتن دارایی ام، هزینه ی رسیدن به منزل ندارم؛ اگر لطف شما شامل من شود، سوی خانواده ام رفته و به محض رسیدن، به همان مقدار از جانب شما صدقه می دهم.»

امام رضا علیه السلام ضمن دعوت او به نشستن، خواستار رحمت الهی برای او شد و سپس به پاسخ به سؤالهای مردم پرداخت. پس از جلسه ی پرسش و پاسخ، حضرت با کسب اجازه از چند نفر از یاران خویش که در مجلس باقی مانده بودند، وارد اتاقی شد و از پشت در، آن مرد را خواست و از بالای در دویست اشرفی به او عطا فرمود و از او خواست تا این پول را صرف زندگی اش کند و از صدقه دادن از طرف امام خودداری کرده و قبل از اینکه حضرت او را مشاهده کند، از آنجا بیرون رود.

سلیمان جعفری که ناظرجریان بود، از امام علیه السلام پرسید: «جانم فدای شما؛ با اینکه مبلغ زیادی هدیه دادید، چرا روی مبارک خود را از او پوشاندید؟!»

امام رضا علیه السلام فرمود:

«از آن ترسیدم که به جهت برآورده کردن نیازش، شرمنده شود و او را در آن حال ببینم؛ مگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله نفرمود: " نیکی را در خفا و پنهانی انجام دادن برابر با به جا آوردن هفتاد حج است ".»(1)


1- - بحار الانوار، ج 49، ص 101 و منتهی الامال، ج 2، ص 291 و سفینه البحار، ج 1، ص 418.

منبع: بدرقه ی یار، ص 27

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

 

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

 

نعمت بزرگ ایرانی ها

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

آیة اللَّه بهجت فرمود: حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست، عظمتش را خدا می داند، به حدّی که امام جواد می فرماید:

زیارةُ ابی افضل مِن زیارَةِ الحسینِ.[1]

«زیارت پدرم امام رضا از زیارت امام حسین علیه السلام افضل است».

بنابراین ایرانی ها باید نعمت حرم حضرت رضا را که زیارت آن برایشان فراهم است مغتنم بشمارند.[2]

چرا جسورانه در محضر امام سخن گفتی
شخصی نقل کرده است که از گیلان به زیارت امام رضا رفته بودم پس از مدّتی بدون خرجی ماندم حساب کردم تا بازگشت به گیلان، پانصد تومان نیاز دارم. دست به دامن حضرت رضا شدم امّا خبری نشد مجدّداً عرض کردم سیدی! من گدای متکبّری هستم این بار هم احتیاج خود را می گویم اگر عنایتی نفرمایی دیگر بار نخواهم آمد ولی یادداشت می کنم که امام رضا مهمان نواز نیست!

از حرم که خارج شدم دیدم شیخی مرا صدا می زند چرا این قدر جسورانه در محضر امام سخن گفتی شایسته نیست چنین بی ادب و گستاخ باشی! و سپس پاکتی به من داد به خانه آمدم و پاکت راگشودم با کمال شگفتی دیدم که پانصد تومان در آن است بعدها فهمیدم آن شیخ مرحوم نخودکی بوده است.[3]

برترین خاطره
بسیاری از کسانی که به اسلام گرویده اند وقتی که به زیارت حضرت رضا مشرّف می شوند اولین خاطره ای که برای دوستان خود نقل می کنند حضور در حرم مطهر امام رضا است.

پی نوشت ها

[1] - وسايل الشيعه، ج 14، ص 562 بحارالانوار، ج 99 ص 38.

[2] - 600 نكته در محضر بهجت، نكته 540.

[3] - نشان از بى نشان‏ها، ج 1، ص 51.

منبع : اکبریف محمود؛ ره توشه زیارت، ص: 37


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
کنکاش نمودم چو صداهای دلم را
دیدم ضربانش همہ تکرار"رضا"بود

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

صله‌ی امام رضا علیه‌السلام به یک شاعر با اخلاص

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه‌خوانان باسوز اهل‌بیت علیه‌السلام بود او سال‌ها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیان‌گذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم، دقایقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آیت‌الله حائری درس خویش را آغاز می‌کرد.

او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه‌السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است!

خود نقل می‌کرد که یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم. پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمی‌شناختم. از این رو قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه‌السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم.

با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه‌السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم؟! به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده‌ی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم.

ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بی‌درنگ گفتم: «سرورم! این کم است» ده تومانی دیگر داد باز هم گفتم: «کم است» تا به هفتاد تومان که رسید، دیگر خجالت کشیدم تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم.

کفش‌های خود را که می‌پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت‌الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود: «شیخ ابراهیم!» گفتم: «بفرمایید آقا!»

گفت: «خوب با آقا حضرت رضا علیه‌السلام روی هم ریخته‌ای، برایش مدح می‌گویی و صله می‌گیرید. صله را به من بده» بی‌معطلی پول‌ها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان.

📚 کرامات الصالحین، ص 216


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

پناهنده شدنِ آهو به حرم امام رضاعلیه السلام🍃💠

 

 

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

ابومنصور بن عبدالرّزاق گفت :
من در اوانِ جوانى، نسبت به كسانى كه به زيارت قبر حضرت رضا(علیه السلام) مى‌رفتند، خيلى بدبين بودم و با آن‌ها دشمنى مى‌نمودم؛ و به همين خاطر، با خودم عهد بسته بودم كه زوّار آن حضرت(علیه السلام) را اذيّت كنم؛ به گونه‌اى كه سر راه زوّار را مى‌گرفتم و متعرّض آن‌ها مى‌شدم و پول و اسباب آن‌ها را مى‌گرفتم و آن‌ها را برهنه مى‌كردم.
روزى به عنوان شكار، بيرون آمده بودم كه ناگاه آهويى را از دور ديدم؛ پس، سگ تازىِ خود را براى صيد آهو فرستادم؛ و تازى، آن آهو را تعقيب كرد.
آهو متوجّه تازى گرديد و به ديوارى كه بر دور قبر حضرت رضا(علیه السلام) بود، پناهنده شد. من ديدم كه آن آهو، در كنار ديوار ايستاده و تازى نيز در برابر او ايستاده است و ابدآ براى صيد آهو پيش نمى‌رود. هر كوششى كردم كه تازى، به صيد آهو، بپردازد، نشد؛ و او قدم از قدم برنمى‌داشت، لكن
هر وقت آهو از جاى خود ـ كه كنار ديوار بود ـ دور مى‌شد، به سمت آن آهو مى‌رفت؛ امّا آهو، تا متوجّه تازى مى‌شد، باز خود را به ديوار مى‌رساند و تازى برمى‌گشت. تا آن كه بالأخره آهو، از سوراخى كه به حياط مشهد شريف بود، داخل شد.
من هم، از پشت آهو، داخل حياط شدم؛ و در آن جا «ابونصر مقرى» را ملاقات كردم و از او سراغ آن آهو را گرفتم و گفتم: آهويى را كه الان به اين جا آمد، نديديد؟
گفت: من نديدم.
وقتى تفحّص كردم، جاى پاى آهو و فضولات او را يافتم، ولى به هيچ عنوان، از خود آهو خبرى نبود. پس فهميدم كه آن آهو، در حَرم است، ولى از نظر من، غايب مى‌شود.
پس از اين قضيّه، با خداى خود عهد و نذر بستم كه از آن تاريخ به بعد، متعرّض زوّار قبر شريف آن حضرت نشوم؛ و بلكه نسبت به آن‌ها خوبى و احسان كنم.
و بعد از آن قضيّه، هر وقت، مسئله مهمّى براى من پيش مى‌آمد، به صاحب آن مشهد شريف، پناه مى‌بردم؛ و به زيارت آن بزرگوار مى‌رفتم؛ و حاجت من، برآورده مى‌شد.


✅عيون أخبار الرضا(7)، ج 2، ص 285، ح 11.،

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

دست شفا دهنده...کرامتی از امام رضا علیه السلام

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 


آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت...
راوی: آیت الله وحید خراسانی
آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت.
من یک روز از ایشان حکمت شفادهندگی دست شان را سؤال کردم. ایشان فرمودند: من مریض شدم و چون حالم بد شده بود، به ناچار در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شدم.
از عبادت و تهجد بازمانده و از این بابت بسیار ناراحت بودم. بیماری ام به طول انجامید و یک روز که بسیار ناراحت بودم از همان روی تخت بیمارستان به امام رئوف علیه السلام، سلام عرض کردم و گله مندانه عرض کردم: ای امام عزیز، من چهل سال تمام سحرها اول کسی بودم که پس از بازگشایی در حرم به شما سلام می دادم، حالا نوبت شما است که دست این افتاده را بگیرید و در این گوشه بیمارستان از ما حالی بپرسید.
این سخنان را گفتم و منقلب شدم. ناگهان فضا عوض شد دیدم امام رضا علیه السلام در یک باغ پر از گل، روی تختی نشسته اند و من در کنار تخت هستم. حضرت بی آنکه با من سخنی بگویند، دسته گلی از باغ برگرفته و به دست من مرحمت فرمودند.
ناگهان آن حالت از بین رفت و من دیدم در بیمارستان هستم، اما بوی گل را احساس می کردم، دستم را به هر جای بدنم که درد می کرد می گذاشتم و درد ساکت می شد. بدین ترتیب، با عنایت حضرت دست من کیمیا اثر شده و ایشان این دست را وسیله شفای دیگران فرمودند.

منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

 

از سر سیری!

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

در داستان ها این طور آمده که روزی نادرشاه برای زیارت امام رضا علیه السلام با ملازمان خود به حرم مطهر مشرف می شد. سر راه خود شخصی را دید که اطراف صحن حرم نشسته بود. به او گفت: «به چه منظور اینجا نشسته ای؟» گفت: «از امام رضا درخواستی دارم». نادرشاه گفت: «هنوز نگرفته ای؟» زائر گفت: «نه». نادرشاه گفت: «چند روز است که اینجایی؟» گفت: «سه روز». نادرشاه گفت: «من می روم زیارت می کنم و ساعتی دیگر بر می گردم؛ چنانچه حاجت خود را از امام رضا نگرفته باشی، دستور می دهم گردنت را بزنند!»

زائر دست پاچه و درمانده شد. اما ساعتی بعد که نادرشاه برگشت، او حاجتش را گرفته بود! وقتی راز این مطلب را از نادرشاه پرسید، گفت: تو این چند روز داشتی با امام رضا بازی می کردی و از سر سیری، حاجت خود را از ایشان طلب می کردی. به خاطر همین موفق نبودی».

هدایت:

دوستان! کمی به دعاها و راز و نیازهایمان توجه کنیم. ظاهراً همین طور است که نمی توانیم حاجت خود را بگیریم. ما حتی در طلب حوائج مادی و آرزوی سلامتی بیماران که نیاز به آنها را احساس می کنیم نیز از سر عادت و شکم سیری از خدا طلب حاجت می کنیم، چه رسد به خطیرترین و حیاتی ترین حاجت خود که طلب مغفرت باشد. چرا که اگر گناهان مورد عفو و رحمت الهی قرار نگیرند، حیات اصلی و حقیقی ما به شدت مورد تهدید قرار می گیرد. اما اگر اضطرار و استیصال در وجود ما جای بگیرد، مثل انسان های عارف و روشن ضمیر که خطرات جدی و وحشتناک معاصی را می دیدند، آن وقت حال دعای ما فرق خواهد کرد؛ با چشمی اشکبار، قلبی دردمند و امیدوار و آهی سوزان به درگاه خدا خواهیم رفت.

عزیزان! کسب چنین حالتی در دعا فقط در تقوای خالصانه و توسل عاشقانه نهفته است.

امان - بهمن و اسفند ماه 1390، شماره 34

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

توجه به مصیبت زهرا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

(ذکریا ابن آدم) گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را که سن شریفش از چهار سال کمتر بود به محضر او آوردند آنگاه آن حضرت دست خود را بر زمین زد و سر مبارکش را به جانب آسمان بلند کرد و مدتی طولانی فکر کرد.
امام رضا علیه السلام فرمود: جان من فدای تو باد برای چه این قدر فکر می کنی؟
عرض کرد: به ظلمی که به مادرم فاطمه علیه السلام کردند فکر می کردم

منتهی الامال، باب یازدهم، ص 943

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم