بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض
گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالاماره ا ش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است
بر همزن اساس جفا کاری یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
افزون بود ز حوصله خلق عالمی
درد و غمی که در دل سوزان زینب است
در ماتم حسین، پریشانی جهان
عکسی ز حال زار پریشان زینب است
هر آیه در صحایف علوی به وصف صبر
نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است
ایوب صابر است ولیکن در این مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است
در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
قربانی توست بکن از کرم قبول
کاری چنین به عهده ی ایمان زینب است
با اینکه با عیال برادر به شهر شام
در دست اهل ظلم، گریبان زینب است
دارد صغیر امیدی و از روی اعتقاد
چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است
------
ای دختر مظهر العجایب زینب
وی مرکز و منبع فضاعل زینب
گرید به اسیری و غریبی شما
هر صبح و متاء امام غائب زینب
kkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkkk
کعبه بی نام ونشان می ماند اگر زینب نبود
بی امام دارالامان می ماند اگر زینب نبود
گر چه دادند انبیاء هر یک نشان از کربلا
کربلا هم بی نشان می ماند اگر زینب نبود
مکتب سرخ تشیع کز غدیر اغاز شد
تا ابد بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود
مجری احکام قرآن او بود با صبر خویش
دین حق بی حکمران می ماند اگر زینب نبود
کرد اسلام حسینی از یزیدی را جدا
حق وباطل توامان می ماند اگر زینب نبود
شد گلستان کربلا از لاله های احمدی
وین گلستان در خزان می ماند اگر زینب نبود
خون ثار الله رمزی را که بر صحرا نوشت
تا ابد بی ترجمان می ماند اگرزینب نبود
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
زلف عفاف، رشته دامان زینب است
آیات صبر، پایه ایمان زینب است
ایثار و پاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پاره حسین
آیات بیشماره قرآن زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانه حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
با یاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت با سپه کوفه «اُسکُتوا»
دیدند کائنات به فرمان زینب است
وقتی رقیه را به ره شام میزدند
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت به پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
مه بر فراز چرخ چراغ خرابهها
خورشید نوک نیزه ثناخوان زینب است
روز جزا بهانه ما از برای عفو
خون حسین و دیده گریان زینب است
تا آفتاب بذل کند نور خویش را
"میثم" همیشه بنده احسان زینب است
.....................................................................
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود
زمین از خون یاران غرقه خون بود
خودم دیدم فضاى آسمانها
پر از انا الیه راجعون بود
خودم دیدم که نور چشم زهرا
جراحات تنش از حد فزون بود
خودم دیدم که بر هر برگ لاله
نوشته این سخن با خط خون بود
گلى گم کرده ام میجویم او را،
به هر گل میرسم میبویم او را
خودم دیدم گلوى اصغرش را
خودم در بر کشیدم اکبرش را
اگر چه از کنار نهر علقم
زگریه منع کردم خواهرم را
خودم دیدم که زهرا ناله میکرد
خودم دیدم سرشک مادرم را
مکن منعم اگر با اینهمه داغ
زنم بر چوبه محمل سرم را
گلى گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
خودم دیدم که دلها مرده بودند
خودم دیدم همه افسرده بودند
خودم دیدم کبوترهاى معصوم
همه در زیر پر، سر برده بودند
خودم دیدم که گلهاى نبوت
زبى ابى همه پژمرده بودند
همان جایى که فرزندان زهرا
بجرم عشق سیلى خورده بودند
گلى گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشان در بدن داشت
یکى پیراهن کهنه به تن داشت
mmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmm
غم چهره نیلی
غم کودک و سیلی
غم طعنه و دشنام
غم سنگ لب بام
شده قاتل زینب،
امان از دل زینب
میان همه دل ها
،امان از دل زینب
غم آن همه آزار
سرکوچه و بازار
غم خنده دشمن
سر هر کوی و برزن
شده قاتل زینب،
غم کوچه و سیلی
غم صورت نیلی
غم یاس خزانی
غم قد کمانی
غم و غربت حاکی
غم چادر خاکی
غم غسل شبانه
غم بازو و شانه
غم حیدر خسته
غم فرق شکسته
غم صورت گلگون
غم طشت پراز خون
غم شبه پیمبر
روی خونی اکبر
غم محسن دیگر
غم غربت اصفر
غم دست بریده
غم فرق دریده
غم پیکر عریان
غم اون لب و دندان
غم و محنت و ناله
غم مرگ سه ساله
شده قاتل زینب
ئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئ
زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت
اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت
از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب
هر کجا بنهاد پا، فتحی نمایان کرد و رفت
با لسان مرتضی از ماجرای نینوا
خطبه ای جا نسوز اندر در کوفه عنوان کرد و رفت
با کلام جانفزا، اثبات دین حق نمود
عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت
فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر
از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت
بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید
با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت
در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب
سنگر ستمگران را سست بنیان کرد و رفت
خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید
کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت
از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار
اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت
شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود
وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت
دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد
گنج را در گوشه ی ویرانه پنهان کرد و رفت
زآتش دل بر مزار دختر سلطان دین
در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت
ئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئ
ای که اخلاص، در آمیخته با ایمانت
صبر و ایثار، در آویخته از دامانت
روح روحانی تو از دم روح القدسی است
نفس رحمانی تو، از نفس رحمانت
ای خدای عظمت! قبله ی مردان خدا
بانوی هر دو جهان، جان جهان قربانت
زینبی، زین آبی، عالمه ای فاضله ای
تو که هستی؟ که ستوده است تو را یزدانت
چه مبارک سحری داشت علی با زهرا
شب قدری که درخشید رخ تابانت
شب میلاد تو آن گاه که خندید حسین
تازه شد روح شفاعت ز لب خندانت
ای بهار چمن وحی و بهشت پرهیز
که گلاب عظمت می چکد از دامانت
هیچ کسی ای مثل فاطمه نشناخت تو را
که خدا ساخته در پرتو خود پنهانت
هر کرامت که علی داشت بود در خور تو
هر فضیلت که حسن داشت، بود شایانت
بهترین وقت تو، هنگام نماز است و دعا
کمترین نقد تو، در یاری قرآن جانت
گفت مولا به نماز شبت از من کن یاد
چه نمازی است تو را، اهل دعا قربانت
حلم بر روی تو مشتاق و ادب مجذوبت
عشق در کار تو مبهوت و خرد حیرانت
فضل را مرکز پرگاری و بیرون نبود
خطی و نقطه ای از دایره ی احسانت
ناظم گردش منظومه ی شمسی، نظرت
آفتاب آینه گردان رخ رخشانت
گرچه عبداللَّه جعفر به کرم مشهور است
کرم او کمی از رحمت بی پایانت
خواهری لیک فداکاری مادر باشد
با حسین بن علی بیشتر از امکانت
دختر دختر وحی ای که به هر ملکه بود
پسر شیر خدا همره و هم پیمانت
قامتت قائمه ی عرش شهادت شد و ماند
جای گلبوسه ی داغ شهدا بر جانت
غصه از قصه ی تو، سر به گریبان همه عمر
صبر گوید: که شوم کاش بلا گردانت
جگری نیست که گویم چه ستم ها دیدی
طاقتی نیست که خوانم ز غم هجرانت
سر آن قافله سالار شهیدان بر نی
سوخت، ای قافله سالار اسیران جانت
نور معشوق چون بر حجله ی محمل تابید
عشق، از خون جنین کرد حنا بندانت
از سکوتی که ز فریاد تو در کوفه فتاد
منعکس شد اثر معجزه ی فرمانت
زینب! ای قافله سالار همه خوبی ها
خوب شد آمده ام باز کنار خوانت
به امید سفر کرب و بلا بار دگر
التفاتی، که شوم در حرمت مهمانت
سر بلندم بنما وقت سرازیری قبر
روشنی بخش، شبنم، را ز رخ تابانت
باز ای بحر کرم مرحمتی باز برسد
به دل و جان موید نمی از بارانت
مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
دامن شیر خدا بین، شیر زن میپرورد
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
با برادر درد دل میکرد این سان تا سحر
آنکه ریزد از فراقت اشک ماتم زینب است
وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا
خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
منزوی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
(مرحوم منزوی اردبیلی)
ممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
قهرمان زنان زینب کبری بود
مظهر صبر حق دختر زهرا بود
دیده در قتلگه
جسم بی راس شه
واحسینا
خواهر اطهرت به کوفه مهمان شده
سر نورانی ات قاری قر آن شده
شد چراغ هدی
راس خون خدا
واحسینا
قهرمان زنان زینب کبری بود
دختر حیدر و کوثر زهرا بود
روح شرم و حیا
حافظ کربلا
واحسینا
ککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
عصمت کبریا شمع سوزان منم
عازم کوفه و شام و یران منم
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
پسر فاطمه بسته شد محملم
ای عزیز دلم حل نما مشکلم
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
قهرمان زنان زینب فاطمه
آمده قتلگه دارد این زمزمه
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
دسته های گل خاتم المرسلین
گشته پرپر زکین مانده روی زمین
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
ای سر غرق خون من به قربان تو
من به قربان آن صوت قرآن تو
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
شهر کوفه شده شور محشر به پا
بهر ریحانه ی علی مرتضی
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
راس نورانیت گشته بر نیزه ها
تن صد چاک تو مانده در کربلا
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
--
بوده ام ناظر صحنه ی کربلا
دیدم آتش زدند همه ی خیمه ها
یا حبیبی حسین یا حبیبی حسین (2)
ئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئ